شهرام سورتجی   -  رادیو عاشقانه ها

شهرام سورتجی - رادیو عاشقانه ها

سروده ها و پخش برنامه های رادیو عاشقانه ها موج FMردیف 102.6 گوتنبرگ سوئد هرشب از ساعت ساعت 21:00 بوقت اروپای مرکزی (۲۳:۳۰ ایران) www.gnf.nu
شهرام سورتجی   -  رادیو عاشقانه ها

شهرام سورتجی - رادیو عاشقانه ها

سروده ها و پخش برنامه های رادیو عاشقانه ها موج FMردیف 102.6 گوتنبرگ سوئد هرشب از ساعت ساعت 21:00 بوقت اروپای مرکزی (۲۳:۳۰ ایران) www.gnf.nu

چند سطری برای روز ولنتاین

سده ها و بلکه هزاره هاست که انسان ها از عشق گفته اند و سروده اند. این واژه ی دلنشین را چه در متون فاخر ادبی و چه در اشعار ناموزون شاعر نمایان بی هنر بسیار میتوان یافت. حال آنکه عشق آنچنان تجربه نادر و نایابی است که در سراسر گیتی بسیار انسان ها می آیند و می روند بی آنکه آن را تجربه کرده باشند! آری، این حقیقتی است! تمام آن سوز و گدازها که در وصف عشق شنیده ایم، تنها احساساتی دروغین و گذرایند که طبیعت در دوره ای محدود در مغز انسان ایجاد می کند تا بهانه ای شود برای جفت یابی و بقای نسل! آن هیجان و شورِ گذرا و بی بها را تمامی آدمیان بی استثنا تجربه میکنند. در دوره ای از عمر خود مبتلایش می شوند و پس از چند سال هم از آن فارغ. و این فراغت نشانه ی سلامت روح و روانشان است. همین احساس سطحی و گذراست که همواره به خطا عشق نامیده شده است. حال آنکه عشق که زیباترین بارقه ی تجلی خدواندی است، در واقع قدرتمند ترین و ماندگار ترین ماهیتی است که بتوان متصور شد. از شوربختی است که این زیبا ترین تصویر تجلی الهی در کلام کسانی که بی بهره از هوش متعارف بوده اند با نهایت بی سلیقگی در عباراتی نامانوس چون «عشق شکست خورده»، «عشق از دست رفته»، «عشق ناکام»، «عشق پایان یافته» و بسیار از این دست گنجانده شده است. و هیچیک از این عشاق سینه چاک! لحظه ای درنگ نکردند بر این واقعیت که:
آیا قدرتمند ترین نشانه ی تجلی خداوندی می تواند شکست بخورد؟!!
آیا ماندگارترین تجربه ی زیبای هستی میتواند پایان پذیرد؟!!!
همین دو نشانه ی ساده اما شگرف میتوانست و میتواند راهگشای ما باشد که سره و ناسره را از هم تمیز دهیم و هر احساس کورِ بی اساسی را با نام مقدس عشق ممزوج نکنیم. اما چه میتوان کرد که انسان با انبوهی از نادانسته ها پای به این کره خاکی میگذارد و محکوم است که بسیار خطا کند و بسیار بیراهه رود تا اندک اندک بیاموزد و پر پرواز خویش را بیابد.
همه ی ما از هر زمان و در هر مکان که باشیم جویندگان عشق راستین هستیم. لیک تا روزی که توبره خالی از آگاهی و هوشیاری باشد، جوینده یابنده نخواهد بود. جوینده باید آگاه شود بر تمام عواطف دروغین و مخربی که عشق نیستند و باید از تمام آنها برائت بجوید. خطا نیست اگر دوره ای کوتاه به این عواطف مبتلا شود. اما خطاست اگر بر آنها نام عشق بگذارد.
انسان گاه نادان است و گاه آگاهانه خود را به نادانی میزند. ذات شکوهمندی که در ما به ودیعه نهاده شده، آنگاه که به سویش دست دراز کنیم، آگاه است و آگاه میکند ما را از تمام بیراهه ها. آما گویی گاه آگاهی برایمان مقرون به صرفه نیست و ترجیح میدهیم که وانمود کنیم که نمیدانیم.
چه کسی است که نداند آنگاه که زن یا مرد متأهلی به آغوش دیگری میرود و این هرزگی را با هزار طرفند و حیلت از همسر خویش پنهان میکند، همزمان دو بیراهه ی متعفن را با هم پیموده است: خیانت و دروغ. و چه کسی است که نداند خیانت و دروغ با تمثال بی مثال عشق در یک دل نمیگنجند. چه کسی است که نداند زنانی اینچنین اعتماد هیچ مردی را برنده نخواهند شد و مردانی اینچنین پایبند زنی نخواهند بود. آیا آنگاه که این رابطه های سیاه به سرانجام باشکوهی نمی رسند باید متحیر شویم؟!! تحیّر آنجا رواست که بر رابطه ای تا بدین اندازه پلید و اهریمنی نام عشق بگذاریم.

عشق را با دلهای هرزه و مکّار کاری نیست. عشق با متانت و آرام آرام می آید. برای جفت هایی که جویای عشق اند، دو سه سالی همزیستی در یک خانه و یک کاشانه، لازمه ی محک خوردنشان است تا بدانند که دلهایشان مأمن عشق خواهد شد یا نه. این خانه و کاشانه باید جایی باشد که در نام خداوند و با یکرنگی ساخته باشند. زیر بنایش را بر خیانت و دروغ ننهاده باشند، در لایه لایه ی دیوارهایش دلی را نشکسته باشند، علت اشک و آه هیچ کودکی نشده باشند و هیچ کاشانه دیگری را به ویرانی نکشانده باشند. در این خانه ی پاک و مطهر است که عشق میتواند بیاید و آنگاه که بیاید حضورش ابدی است و توانش بی نهایت. عشاق راستین را هیچ بها و بهانه ای جز مرگ از هم دور نمیکند. و دلهایی که پذیرای عشق شده اند، آنچنان خوش طالع و قدرتمند میشوند که سرنوشت شان جز بهروزی و کامروایی نخواهد بود. به هر چه دست میزنند طلا میشود و برایشان هیچ ناممکنی وجود ندارد. این نشانه ها، ندای خوش آوای کائنات اند که بر حضور عشق راستین مُهر تأیید میزنند.
اما در مقابل، رابطه هایی که به پایان میرسند هر چه میتوانند باشند جز عشق. رابطه هایی که انسان را به قهقرا میبرند، داشته هایش را نابود میکنند،‌ تلاش هایش را برای به سرانجام رساندن هر کاری به شکست میرسانند،‌ نادار و افسرده و سرگردانش میکنند، هر چه میتوانند باشند جز عشق. چه زیبا و پرشکوه است خداوندی که این بیراهه ها را بی سرانجام میسازد.
نام مقدس عشق را با هر احساس متعفن و گذرا و بدشگونی بدنام نکنیم و برائت بجوییم از تمام اوقاتی که نادانسته و ناخواسته چنین کردیم. این اولین گام تطهیر است تا بتوانیم پاک و زلال، بال در بال محبوب خود بگذاریم و به آغوش عشق پر بکشیم.
و این سرآغاز ماجرای عشق است …
ولنتاین ۲۰۲۳ - گوتنبرگ شهرام سورتجی