شهرام سورتجی   -  رادیو عاشقانه ها

شهرام سورتجی - رادیو عاشقانه ها

سروده ها و پخش برنامه های رادیو عاشقانه ها موج FMردیف 102.6 گوتنبرگ سوئد هرشب از ساعت ساعت 21:00 بوقت اروپای مرکزی (۲۳:۳۰ ایران) www.gnf.nu
شهرام سورتجی   -  رادیو عاشقانه ها

شهرام سورتجی - رادیو عاشقانه ها

سروده ها و پخش برنامه های رادیو عاشقانه ها موج FMردیف 102.6 گوتنبرگ سوئد هرشب از ساعت ساعت 21:00 بوقت اروپای مرکزی (۲۳:۳۰ ایران) www.gnf.nu

کجا شد خردورزی سرزمینی که زنانش را تاج پادشاهی بر سر می نهاد!

از کجا آغاز کنم بیان قصه ای را در پس هزاره هایش هزاران هزار غصه به یادگار دارد؟!

سرزمین من که بنا به جایگاه ویژه جغرافیایی اش و نیک پنداری و هوش سرشار ساکنان نژاده اش در هماره های تاریخ خاستگاه تمدن و فرهنگ  بوده است و سرشار از دارائی وثروت ورفاه!  و شوربختانه اما در کنار تمام اینها همسایگانی بس تنگدست و تنگ نظر و دور مانده از تمدن و فرهنگ .

شیروخورشید ملی ایران

هر کی و هرکجا که سرزمینم را مردمانش در اوج بودند با بهانه و یا حتی بی بهانه  مورد تاخت و تاز همان همسایگان قرار می گرفتند که حسرت  داشته های انباشته آن خاک اهوراداد چشمان تنگ نظرشان را کور می کرد و ازهمین جاست دوبار تازش بزرگ و تهاجم وتجاوز  ترک  و و تازی .
 زخم  ترکان آسیای میانه و مغولان تنها مربوط به دوره کوچکی از تاریخ بزرگ سرزمینم بوده است که  قدوقواره آنان به عمق ژرفناک تمدن و فرهنگ ایرانی نمی رسید و بخودی خود در آن غرق گشته بودند اما وای بر تازش دوسویه و دوگانه سوز اعراب تازی که آثار ویرانگر آن بعد از هزار و چهارصد سال همچنان باقی و باقی ست و همچنان تلفات ببار می آورد  و از آخرین های آن گرفته شدن جان با ارزش دختر نژاده ایرانزمین مهسا امینی  می باشد
داعشی های وطنی پرچم ایران را آتش زدند/ مهسا امینی
برای مردم جاهل و بیابانی  ایدئولوژی بکشی مالک نهرهای جاری و زمین های حاصلخیزو زنان زیبا روی ایران   می شوی  و کشته شوی بجای بیانهای سوسمار پرور شبه جزیره عربستان در باغهای با صفا و نهرهای شیر و عسل با حوریان همبستر می شوی ؛ یک ایدئولوژی بسیار برانگیزاننده  ای بود .  مردمان جاهل وبه بلوغ نرسیده  همیشه و همیشه بالاترین آمادگی پذیرش تزویر را دارند و صدالبته در نهایت به خشکه مقدس مآبانی بسیار متعصب مبدل می شوند. و این چنین بود یک امپراطوری بزرگ بدست وحشی ترین و پرحقارت ترین و متجاوزترین مردمانی افتاد که اعراب و تازیان نام داشتند و به بهانه صادرات بهشت اجباری ساختگی که بزرگانشان خود نیز باور نداشتند ؛ سرزمین بهشت گونه ما را به تاراج برده بودند و دختران زیباتر از حوریان بهشت را به اسارت!
و دردناک و دل خون کننده است و عجیب که با تمام مستندات تاریخی موجود  هنوز هم کسانی از سرزمین مان هستند که به جای بیزاری جستن و انتقامی سخت به هر آنچه که بوی عرب و تازی و تازشگری می دهد ؛ از آنان  تقلید و پیروی   می کنند و حتی تبلیغ! دور نیست که اصالت و اجداد این تعجب آوران به همان تازیان بازگردد و محصول نهایی تجاوز همان قوم وحشی باشند. 
با اینکه خود را یک ناسیونالیسم می دانم که جدا کرده شدن بخش هایی از سرزمینم دغدغه بزرگ من بوده و هست و در کنار تمام احساس بیزاری از هرآنچه که ریشه در تازی و تازیان داشته باشد تا بدینجا  به دلیل سیاست های خارجی اقتدار گرایانه حاکمیت - و نه حکومتی که بیشتر از نیم آن مفت خور و زالو صفت هستند-  ایران  و آیت الله علی خامنه ای  در  برابر آنها   در  جایگاه اپوزیسیون فعال قرار نگرفته ام چرا که بلوغ مردم ام در داخل و رسیدن تدریجی به فرمی از پادشاهی مشروطه چیزی شبیه پادشاهی سوئد را انتظار می کشیدم اما!!!

به عنوان پدری که دو دختر از همان گروه سنی دارم ؛ مرگ مهسا امینی  آنچنان قلب و روح و روانم را به آتش کشیده که به خود گفتم خفه خون گرفتن ها بس هست ! دختران هم رده مهسا سیاست را  نه خوب می شناسند و نه آن توجه می کنند ! نه هم چنین  به بهشت اجباری دیانتی از آغاز اجباری و به بردگی کشاننده! 

آه که هنوز هم نفهمیدند  اصلی ترین بارزه  دختران ایرانزمین را که یک غرور پاک و بی انتهاست! نمی فهمند اینان  نسب به نسب ؛ مادر به  مادر و دهان به دهان  گفتار و رفتار آزرمی دخت و آتوسا را در یاد دارند! 

نمی فهمند یا سودشان در نفهمیدن است که:

زندگی نامه آزرمیدخت | پارسیان دژ

دخت  ایرانزمین غروری پاک و بی انتها دارد و آزاده  زیسته و بخشی از اموال هیچ کس و ناکس نبوده و نخواهد ماند چرا که او دختر یوتاب و تهمینه است و نه دختر عایشه و حصبه و هیچ تازی دیگری که پذیرش  تازیانه خوردن از شوهر و حاکم و ارباب از بدیهی ترین هاشان باشد و روح تسلیم از دوران ماقبل تاریخ تا به امروز در عمق وجودشان جاری.

 دختران من! دختران سرزمین من   پرغرور و آزاده اند.